سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت فقیه

نظر

روحانیت شیعه و حوزه های علمیه تقریباً بزرگترین و نیرومندترین ساختار غیر دولتی در ایران است تا جایی که هیچ ساختار غیر دولتی به گستردگی دستگاه روحانیت دیده نمی شود. آحاد مردم کشور نیز نیاز به مذهب را در حدی پذیرفته اند که حاضرند برای آن هزینه کنند. بنابراین قطعاً نهاد روحانیت از بسیاری از نهادهای دیگر غیر دولتی جامعه ـ بلکه از کل آنها ـ نیرومندتر است. حضور روحانیت در زندگی مردم ایران اسلامی غیر قابل انکار است. مثلا مردم سراسر کشور در هر روز به اندازه آمار متوفیات ـ بدون اینکه هیچ کس، آنها را ملزم بکند ـ مجلس ختم می‌گیرند. برای هر میتی هم حداقل چهار مجلس سوم، هفتم، چهلم و سالگرد گرفته می شود. عنصر محوری همه این مجالس هم دین و روحانیت است. در همه این مجالس عموما صحبت هایی که می‌شود سخن از آخرت و دعوت به آخرت است. حتی در لائیک ترین این گونه مجالس هم به گونه ای سخن از ارزشهاست، چه برسد به مجالس متدینین. این مثال از ساده ترین اموری است که جزء نیاز جامعه تعریف شده و فرم گرفته است. یعنی در جامعه اگر اقشار را طبقه بندی کنیم گروه های سنی و شغلی مختلف همه در این قضیه مشترکند. البته این تنها مصداق حضور دین در زندگی مردم نیست. بلکه تنها مثالی ساده است و الا در مناسک مذهبی دیگر نظیر ایام محرم و صفر، دهه فاطمیه، ماه مبارک رمضان، مراسم اعتکاف و... چهره کشور به برکت دین و روحانیت کاملا عوض می‌شود. کمتر نیازی در جامعه هست که بتواند خودش را به این گستردگی ـ حتی در اقشاری که مقید نیستند ـ نشان دهد. بنابراین به جرات می توان گفت که در جامعه ایرانی حضور مذهب به گونه ای تعریف شده که کاملا نیاز به مذهب احساس می شود

 

 و برای ارضای این نیاز اجتماعی در یک طبقه بندی تعریف شده مناصب و ساختارهای دینی از نوحه خوان گرفته تا بالاتر، یعنی منبری، مبلغ، پیش نماز، مدرس، آیت الله و مرجع، مستقل از حکومت به پذیرش مردم رسیده است. حضور اجتماعی ایشان نیز بسیار فعال است و دامنه این حضور در دنیای معاصر حتی در مقیاس جهانی نیز قابل ملاحظه است. اگر چه این رفتار گروهی روحانیت تقریباً دارای ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز هست ولی با کمال تاسف باید اعتراف کرد نهادی با این گستره الگویی برای پیش‌بینی و برنامه ریزی و رفتار کلان ندارد؛ بنابراین کسی که رفتار کلان دارد می تواند برای آن ایجاد محیط نماید. به عبارت دیگر محدث حادثه شده و موضوع فعل روحانیت را تعریف ‌کند.

در نتیجه به عنوان مثال تعریف مصلحت افراد، سود، ضرر، تحقیر، تجلیل، اهم و مهم و... ـ در همه عرصه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن ـ به دست کسی انجام می گیرد که الگوی کلان دارد. به تعبیر عوامانه اگر روحانیت نگاه در سطح توسعه و کلان به مسایل اجتماعی نداشته باشد؛ دشمن با برنامه ریزی کلان می تواند با استفاده از سادگی روحانیت، چنین تشکل غیر حکومتی عظیمی را در قدم اول از کارآیی در کمک به حکومت ولایی انداخته و در قدم بعد در مقابل حکومت قرار دهد. روشن است که ولی فقیه متولی اصلی فرهنگ مذهب است. یعنی رهبری نماینده قشر متدین بوده و از طرف دین آمده است. زیرا در حقیقت این توده های ده ها میلیونی متدین هستند که خبرگان را انتخاب کرده اند.

 خبرگان نیز رهبر را ـ به عنوان نایب عام امام زمان (عج) ـ معرفی کرده‌اند. یعنی رهبر نماینده اعتقادات مذهب از مجرای انتخاب متدینین است. حال اگر نگاه روحانیت تنها معطوف به امور خرد و فقه و اخلاق و عرفان فردی باشد و از فقه حکومتی، حکمت حکومتی و عرفان حکومتی غافل شود؛ این دستگاه با این عظمت جز پاسخگویی به مسائل مستحدثه روزمره چه کمکی به ولی فقیه در تکامل و توسعه اجتماعی می کنند؟ محدث مسأله نشدن و موضع فعال نداشتن روحانیت و انفعال مطلق آن در برابر روند ظالمانه توسعه غربی نه تنها یاری رسان به رهبری نخواهد بود بلکه خود یکی از بزرگترین تهدیدات جریان اجتماعی ولایت فقیه است. زیرا در این صورت روحانیت در پاسخ به مسائل مستحدثه نه فقط به مبتلابه های فردی پاسخ می‌دهند؛ بلکه کلیه موضع‌گیری‌های آنها نسبت به ناهنجاریهای اجتماعی، انفعالی، جدا جدا و بریده از هم است و هرگز هماهنگ و همنوا نخواهد شد.

 کم کم این ناهماهنگی از روحانیت به جامعه مذهبی کشور ـ به عنوان ستون فقرات مقبولیت اجتماعی ولی فقیه ـ سرایت می کند. یعنی جامعه متدینین دیگر همنوا و هم سخن و همزبان نخواهند بود. فتنه ای که خود یک تهدید جدی برای ولایت فقیه بوده و اثر سیاسی بسیار بدی دارد ثمره اش نیز بی بصیرتی نهادینه شده به معنای تحلیل‌های ناهنجار یا درون متناقض و برون متناقض است. درون متناقض یعنی اینکه حرفی که امروز مثلا امام جماعت مسجد یا امام جمعه شهر می‌زند با حرفی که پس فردا می‌زند و حرفی که چند روز پیش از این زده بود با هم نمی‌خواند. در نتیجه برای مریدان او این تصور ایجاد می‌شود که دیگر از بس اوضاع خراب است حاج آقا هم مثل خودمان گیج شده است! یعنی اعتماد عموم را نسبت به خودش تضعیف می‌کند. همچنین حرف این مسجد با حرف مسجد روبرو و حرف این شهر با آن شهر و حرف این هیات با آن هیات و... مخالف می شود.

 حال چه بخواهند نسبت به دولت و نظام موافقت کنند یا مخالفت نمایند. زیرا امام جمعه این شهر یک مطلب را مهم می داند و امام جمعه شهر دیگر روی مطلب دیگری حساس است. یکی روی یک دسته از امور با تعیین اولویت دست می‌گذارد و دیگری روی یک دسته از امور دیگر. بنابراین هم مخالف ها و هم موافق های مومنین ناهماهنگ شده و وحدت فرهنگی جامعه به خطر می افتد. این یعنی تشتت و تفرق. تفرق کسانی که پشتوانه اجتماعی ولایت فقیه هستند مساله ای نیست که بتوان ساده از کنارش گذشت. هر ساختاری که به تشتت مبتلا شود آمادگی اضمحلال را دارد. مثل هر مولکولی که در حین تجزیه در حالی است که هماهنگی جاذبه قبلی آن از بین می‌رود و جذب ساختارهای دیگر یا ساختار جدید می‌شود. البته در پایین ترین سطح، هماهنگی در جهت تعیین شده توسط ولی فقیه موجب وحدت ملی سیاسی خواهد شد و در روز مبادا به داد اسلام و انقلاب خواهد رسید. دقیقا نظیر اتفاقی که در نهم دی ماه سال گذشته افتاد. ولی قانع شدن به این سطح از وحدت ملی در بلند مدت خطرات فراوانی را در کمین انقلاب نگه خواهد داشت. از این رو به جاست روحانیت و حوزه های علمیه نسبت به این مساله بیشتر عنایت نمایند ...